مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چه شد عـزیز دلم بیـنـمان فـراق افتاد و آن چه را که نمی بـایـد اتـفـاق افـتاد نیامدی و رسید «اربــعین» و جا ماندم دلم هوای تو کرد و دوباره طاق افتاد مـیـان مـا و نجـف، کـوفـه، آه مـشـّایه پـیاده رفـتـنِ تا «کـربـلا» فـراق افـتـاد چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخک و مـریم، کـف اتاق افتاد شب زیـارتـیِ جـدّتـان، هـمیـن هـفـتـه اگـر گـذار شمــا، در ره عــراق افتاد تورا به عّمه سه ساله، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد بخوان زیارت عشق و سلام ما برسان بگو که این دل عاشق به اشتیاق افتاد |